به سبک چرچیل حرف بزنید، با اسلوب لینکلن بایستید!

مدتی قبل، پیش از این که اصلا قرار باشد نگاهی حرفه ای و به عنوان یک پیشه به فن بیان و سخنوری داشته باشد همه چیز از دید من با جدول ضرب حل و فصل می شد. همین که با دید دو دو تا چهارتا، همه ارکان یک سخنرانی و عناصری که باید در ظاهر یک سخنران قرار داشته باشد کنار هم چیده می شد انگار سخنرانی های من بهترین و بی مثال ترین سخنرانی های دنیا می شدند! اما این دید خیلی وقت است که تغییر کرده است؛ خصوصا از وقتی که یاد گرفتم به سبک چرچیل حرف بزنم و با اسلوب لینکلن بایستم و زبان بدن را کنترل کنم!

“به سبک چرچیل حرف بزنید، با اسلوب لینکلن بایستید”، نام یک کتاب خلاقانه و ریزبینانه است که اولین بار توسط James C. Humes و در سال 2002 روانه بازار شد. شاید شما هم اولین بار با شنیدن عنوان این کتاب تصور کنید قرار است با مجموعه نقل قول ها یا حکایات مکتوبی رو به رو شوید که در یک جلد جمع آوری شده است و حالا برای کسب تجربه در اختیار ما قرار گرفته است؛ چیزی که چندین و چند نسخه مابه با آن را با گردشی در فروشگاه های کتب فن بیان می یابیم. اما بد نیست بدانید این کتاب با عنوان وسوسه انگیزی که دارد پر است از تکنیک ها و ایده های به دردبخوری که می تواند به صورت عملی به درد همه ما بخورد.

سبک چرچیل

با کمی جستجو متوجه شدیم که دریافت فایل ترجمه شده یا خرید کتاب ترجمه شده این اثر نفیس، هم اکنون با زبان فارسی خارج از دسترس است. به همین دلیل تصمیم گرفتیم این بار با مروری بر این کتاب کاربردی، سرفصل ها و نکات آموزنده ای که به درد هر سخنور با تجربه ای می خورد، گام به گام اصول سخنرانی را از نو بررسی و مرور نماییم.

سخنرانی به سبک چرچیل، ایستادن به سبک لینکلن!

در این کتاب، تمام مراحلی که ممکن است برای سخنران تبدیل به یک چالش بزرگ شود، قدم به قدم و با تکیه بر سبک چرچیل و سایر سخنرانان بزرگ بررسی شده اند. این مراحل همان بخش های ریز و درشتی هستند که نباید از دید ما دور بمانند. مثلا:

  • قدرت مکث در سخنرانی ها
  • قدرت مقدمه های خوب در سخنرانی
  • قدرت پاورپوینت ( نه از دید رایجی که بین ما وجود دارد)
  • قدرت خلاصه گویی در سخنرانی
  • قدرت نقل قول ها در سخنرانی
  • قدرت ارائه آمار و ارقام در خلال صحبت کردن
  • قدرت تقلید از فن بیان بزرگان در سخنرانی
  • قدرت دکمه پاور روشنایی محیط در دست سخنران (چیزی که هرگز بدان نپرداخته ایم)
  • قدرت سوال پرسیدن برای درگیر کردن افراد
  • قدرت خارق العاده کلمات در فن بیان ما
  • قدرت ژست هایی که یک سخنران به خود می گیرد
  • قدرت شنوایی ما نسبت به بازخوردها و نظرات مخاطبان

در ادامه با خلاصه های مرتبط با هر یک از سرفصل های معرفی شده در این کتاب آشنا می شوید و در ضمن تاثیر توجه به آن ها را نیز در سخنرانی در می یابید.

سبک چرچیل

قدرت دکمه پاور روشنایی محیط در دست سخنران

یکی از بخش هایی که شرط می بندیم هرگز به ذهن سخنرانان مبتدی و حتی نیمه حرفه ای تا کنون نرسیده است دکمه پاور یا مدیریت روشنایی محیط است. این دکمه چیزی نیست جز یک کنترل ساده برای خاموش کردن، روشن کردن یا نیمه روشن کردن محیط با سیستم روشنایی تعبیه شده در آن. احتمالا نمی دانستید روشنایی محیط تا چه اندازه می تواند روی تعیین سطح توجه مخاطبان به موضوعی که در حال بحث درباره آن هستید اثرگذار باشد!

تنظیم روشنایی مطابق با صلاح دید سخنران مثل این است که فریاد بزنیم و به مخاطبان بگوییم: سه، دو، یک و یا آماده، شروع! شاید بهتر باشد به زبان دیگری اهمیت ایت موضوع را مشخص کنیم. وقتی که در حال نوشتن یا تایپ کردن یم مطلب هستیم ابزارهای مختلفی برای نشان دادن تاکید ما روی کلمات مدنظرمان وجود دارد. مثلا می توانیم برخی را ایتالیک کنیم یا این که با خط دار کردن آن ها میزان اهمیتشان را به مخاطب اثبات نماییم. اما اگر قرار باشد همین تاکید در سخنرانی اعمال شود چه باید کرد؟

سبک چرچیل

همان طور که می بینید نویسنده کتاب با راه های خلاقانه و فوق العاده ظریفی نشان داده است تنظیم روشنایی نیز می تواند مثل یک هایلایتر یا نشانگرهای لیزری، برای تاکید روی یک مطلب به درد ما بخورد. فقط کافی است نو را مدیریت کنیم. مثلا هر بار به موضوعی حیاتی برخورد کنیم چراغ ها را خاموش کنیم و کاری کنیم نور تمام و کمال روی نقطه موردنظر ما متمرکز شود. هر چند که این کار به همکاری و هماهنگی زیادی با واحد نورپردازی نیاز دارد!

قدرت وقفه یا مکث در سخنرانی ها

در ادامه کتاب “به سبک چرچیل حرف بزنید، با اسلوب لینکلن بایستید!” که شدیدا تحت تاثیر فن بیان آبراهام لینکلن و فنون خطابه چرچیل می باشد درباره تاثیرات و فرآیندی که با مکث در سخنرانی طی می شود می خوانیم:

  • مکث به مخاطب امکان پیش بینی و پیش گویی می دهد
  • مکث قبل از سخنرانی یعنی یک دقیقه به احترام همه برای تمرکز کردن سکوت کنیم
  • مکث یعنی چند ثانیه صبر و سپس سکوت کنیم تا بتوانیم کلمات را بهتر فرموله کنیم
  • مکث قبل از شروع سخنرانی یعنی فرصتی دوباره برای مرور مقدمه ای که قرار است بیان کنید

در پایان بحث هم طبق روال همیشه، نقل قولی بیان می شود. در این جا نقل قولی از پاتریک هنری داریم:

نمی دانم بقیه چه می گویند، اما به نظر من (مکث) یا به من مرگ دهید یا به من آزادی ببخشید!

سبک چرچیل

قدرت ظاهر سخنران در تاثیرگذاری فن بیان او

در بخش دیگری از کتاب “به سبک چرچیل حرف بزنید، با اسلوب لینکلن بایستید!” در ارتباط با اهمیت ظاهر و نحوه حضور سخنران در جمع بدین شکل توضیحاتی ارائه شده است:

  • شیوه لباس پوشیدن یا پوشش سخنران بخشی از قدرت ظاهر او است
  • موقعیت عمود یا ایستاده سخنران بهترین موقعیتی است که می تواند برای درگیری مخاطبان در طول سخنرانی داشته باشد
  • هر سخنران باید یک امضا ظاهری داشته باشد. امضایی که روی کاغذ مکتوب نمی شود؛ بلکه با حضور ارکان یا عناصر خاصی در ظاهر او، اصالت او را نشان می دهد. این عنصر می تواند لوازم جانبی کوچک همراه ما باشد
  • سبک لباس پوشیدن باید ساده و یکسان باشد تا مخاطب با هر بار دیدن شما متعجب نشود

قدرت آمار و ارقام در کسب اعتبار برای سخنران

آمار هم قدرت منحصر به فرد خود را دارند. بدون توجه به گفته های کتاب خودتان قضاوت کنید؛ اگر سخنران قرار باشد یک جمله خبری را به دو شکل زیر بیان کند کدام یک برای شما قابل اعتمادتر است:

  1. زلزله سال 88 در منطقه «سیلاخور» لرستان با هشت هزار کشته وتخریب 64 روستا، از زلزله آذربایجان خرابی بیشتری به بار آورد.
  2. زلزله سال 88 سیلاخور از آذربابجان خسارت بار تر بوده است.

سبک چرچیل

در کتاب “به سبک چرچیل حرف بزنید، با اسلوب لینکلن بایستید!” نیز به تاثیرات قابل توجه ارائه ارقام و آمار پرداخته شده است:

  • یک آمار کافی است برای تعریف کردن داستانی قابل باور و مجذوب کننده
  • از ذکر بیش از حد اعداد هنگام ارائه آمار خودداری کنید
  • اعداد را به جای این که دقیق ذکر کنید، خصوصا اعداد اعشاری، گرد کنید!
  • آمار به تنهایی نمی توانند جالب توجه باشند. برای ارائه آمار بهانه ای باید داشت. بهانه ای که با استفاده از آن مخاطب شگفت زده و متعجب شود

مقالات آموزشی ما را اینجا دنبال کنید


چگونه درونگرا نباشیم؟ درونگرا بودن

شاید دلیل پیدایش و خواندن این مقاله توسط شما این باشد که شما هم مشکل درونگرا بودن را دارید و با آن دست و پنجه نرم می‌کنید.

شرط می‌بندم که لحظاتی در زندگی شما بوده که این نوع تفکرات را در ذهن خود پرورانده‌اید… حتی خود من هم چنین تفکراتی داشتم.

مواقعی هست که از نظر روحی زمین می‌خورم و خیلی ساده به خانه بازمی‌گردم، یا موقعی که از یک جمع شاد و بودن با دوستان خسته شده و به خانه بازمی‌گردم. مواقعی در کنفرانس‌ها یا فستیوال‌ها که انرژی جسمانی‌ام افزایش پیدا می‌کند اما علاقه‌ای به بالارفتن و نشان دادنش ندارم و دنبال راه فراری می‌گردم.

مطمئنم افراد دیگر _ که مبتلا به درون‌گرایی نیستند _ یک سری اخلاقیات را اعصاب‌خردکن‌ترین اخلاق درونگراها می‌دانند:

(چرا وقتی با تو تماس می‌گیرم جواب زنگِ من را نمی‌دهی؟ چرا این‌قدر تنها هستی و دوست داری اوقاتت را تنهایی بگذرانی؟ چرا این‌قدر ساکت هستی؟ چرا دوست نداری افراد جدیدی را در زندگی خود مشاهده کنی؟) و غیره.

وقتی مردم سعی می‌کنند از ظاهر و رفتارهای شما درون‌تان را حدس بزنند یا راجع به آن غیب‌گویی کنند، شاید سخت باشد اما نهایتاً به این نتیجه می‌رسید که از زوایای مختلفی شکسته شدید. این حس به وفور بر من مستولی شده.

درونگرا بودن

درونگرا بودن را تمام کنید

روزانه، ایمیل‌های زیادی در این باب از افراد مختلف و مخاطب‌هایم دریافت می‌کنم. این بار از دوستی که به‌خاطر وبسایتی که در این مورد مدیریت می‌کنم، ایمیلی حاوی پیام تشکر دریافت کردم که واقعاً حس خوبی به من القا کرد. (فقط یک راه فرار…) و آن‌ها به تمام سخنان شما گوش فرا می‌دهند. (چطور می‌توانم درونگرا بودن را تمام کنم؟ از هر نصیحتی که بتواند کمکم کند استقبال می‌کنم).

قلب من فشرده می‌شود. عجب سوالی! شروع به شکل‌دهیِ جواب خودم می‌کنم. اما خب هربار جواب‌های من به اندازه‌ی پست یک وبلاگ طولانی می‌شوند پس تصمیم گرفتم که این بار، اینجا به شرح پاسخم و راهنمایی‌هایم مشغول شوم. این مقاله می‌تواند برای کسان دیگری که مشکل مشابه را دارند نیز بسیار کارساز و مفید باشد.

به نظر من اخلاقیات و صفاتی که بسیاری از مردم به عنوان درون‌گرایی تلقی می‌کنند و به نوعی تقصیرها را گردنش می‌اندازند، ریشه در موهبت و توانایی‌های ما دارد. این، درون‌گرایی نیست که نیاز به درمان دارد، مسئله‌ای که نیاز به درمان دارد نوع نگرش شما نسبت به درون‌گرایی است. و این مسئله و زاوی? دید به شدت تحت تاثیر اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنید.

آیا به دنبال راه درمان می‌گردید؟

خیلی از مردم این مقاله را می‌خوانند چرا که می‌خواهند از دست درونگرا بودن خلاص شوند. اگر چنین است، باید به شما اطمینان دهم که چنین خواهد بود. البته لازم نیست که شما درون‌گرا بودن را رها کنید. در واقع اصلاً چنین عملی امکان پذیر نیست.

مشاهده مقاله  هفت گنجی که شما را در نظر همه دوست داشتنی و اجتماعی می نمایاند

اما می‌توانید یادبگیرید تا درونگرا بودن‌ تان را بپذیرید و در آغوش بگیرید. می‌توانید یاد بگیرید تا از این توانایی و موهبت فوق‌العاده استفاده کنید تا زندگی رؤیایی خود را به دست بیاورید. و می‌توانید از پسِ محدودیت‌هایی که باور عامه نسبت به درون‌گرایی شما خلق کرده است بربیایید. طبیعت شما هیچ سدی بر سر راه موفقیت‌های شما نیست.

تفکرات اشتباه بی‌شماری راجع به درون‌گرایی وجود دارد. درون‌گرایی به این معنی نیست که شما اضطراب اجتماعی دارید (خجالتی هستید)، ضد اجتماعی هستید یا از مردم عامه می‌ترسید.

اتفاقاً، این ویژگی فطری که باعث شده به صورت ناخودآگاه عجیب به‌نظر بیاییم انرژی ما را شکل و جهت می‌دهد. ما درونگرا ها انرژی خود را در باطن و تنهایی‌مان خلق می‌کنیم و زمانی که دچار انگیزش‌های اجتماعی می‌شویم از آن بهره می‌بریم. این انگیزش‌ها شامل وضعیت‌ها و اتفاق‌ها و جشنواره‌های اجتماعی، رویارویی با خیل عظیم جمعیت و به‌طور کلی بودن در مکان‌هایی می‌شود که شامل جمعیت زیادی می‌شوند. این به معنی نیست که درون‌گراها قادر به انجام چنین کارهایی نیستند.

درونگرایی و برونگرایی

در واقع حتی ممکن است درون‌گراها این نوع کارها را بهتر از هر برون‌گرای دیگری بلد باشند.

اما این به بدین معنی است که ما باید از انگیزه‌ها و میزان انرژی‌ای که فعالیت‌های درونی به ما می‌دهند و فعالیت‌های بیرونی از ما می‌کاهند، آگاه باشیم، و یادبگیریم که چگونه خلق و استفاده از آن‌ها را مدیریت کنیم تا بتوانیم تعادل خالص و ثابتی بین‌شان ایجاد کنیم.

اگر واقعاً به دنبال راه‌هایی برای توقفِ درون‌گرایی می‌گردید، پس موارد زیر می‌توانند به شما کمک کنند:

  1. اوقات خود را به تنهایی سپری نکنید

درون‌گراها نیاز دارند تا زمان‌هایی را به دور از دنیای برون‌گراها بگذرانند و انرژی و نیروی خود را برای اوقات بعدی بازیابی کنند. در همین نقطه است که ما تجدید انرژی می‌شویم و ذهن خلاق خود را کشف و کاوش می‌کنیم.

تنهایی برای ما فرصتی را ایجاد می‌کند تا با درون‌مان ارتباط برقرار کنیم (با تنهایی و خلاقیت خود و غیره). از طرف دیگر، برون‌گراها دقیقاً برعکس این را انجام می‌دهند، یعنی انرژی خود را از بودن در فضاهای برون‌گرایانه و انگیزش‌های اجتماعی (مردم و اعمال دسته‌جمعی) دریافت می‌کنند.

درون‌گرابودن را تمام کنید: وقتی حس کردید که واقعاً خسته و آشفته هستید به جای این‌که اوقات مدیدی را در تنهایی بگذرانید، خودتان در درون جمعیت و دنیای برون‌گراها غرق کنید.

  1. از تلفن خود بیشتر استفاده کنید

تمام اوقات بازیابی انرژی تاثیر یکسانی ندارند. شما را نمی‌دانم، اما من به شخصه بارها این را تجربه کردم که حس می‌کردم در تنهایی خودم انرژی‌ام را تجدید می‌کنم اما بعد از مدتی، احساسات منفی‌ام تشدید شدند و آشفته‌تر شدم.

تلفن همراه من مسئولیت والایی در این زمینه دارد. این را می‌گویم چون خودم انتخاب کردم تا او را در سکوت مطلق تنها بگذارم. نوعی صدا در زهن ما به ما دستور می‌دهد تا صدای اعلانات گوشی برای فضای مجازی و تماس‌ها و پیامک‌های کوتاه را قطع کنیم و در تنهایی به آرامش برسیم. حتی بهانه‌های زیادی برای جواب‌ندادن تماس یا پیام‌های کوتاه یا پیام‌های فضای مجازی می‌تراشد.

مشاهده مقاله  لپ‌تاپ‌ها و گوشی‌های هوشمند توانایی یادگیری شما در کلاس را مختل می‌کنند

ما در عصری از تکنولوژی زندگی می‌کنیم که در لحظه از زندگی خویش می‌توانیم با بقی? مردم دنیا ارتباط داشته باشیم. پس وقت آن رسیده که…

درون‌گرابودن را تمام کنید: وقت آن است که صدای هشدار و اعلانات گوشی خود را در بالاترین حالت تنظیم کنید و در تمام اوقات تنهایی‌تان با بقیه مردم و دوستان آشنایان‌تان در ارتباط باشید.

درونگرا بودن

  1. صدای‌تان را باز کنید

(چرا این‌قدر ساکت هستی؟)

احتمالاً این سوال بارها و بارها از شما پرسیده شده است. این نوع توجه برای تعداد دفعات زیادی به شما معطوف شده است، مخصوصاً وقتی که شما از حرف‌زدن خسته شده‌اید یا نمی‌خواهید در وضعیت یا گروه جدیدی از مردم که تازه با آن‌ها آشنا شده‌اید صحبت کنید و درگیر حرف های‌شان شوید. شاید تا به حال به این مسئله اندیشیده باشید که برای کمتر درون‌گرابودن، لازم است تا اضطراب و خجالت خود را کنار بگذارید، اما چطور؟

از این‌که به تمامی جزئیات توجه کنید دست بکشید. از این‌که تمام چیزهایی که می‌بینید، می‌شنوید، بو می‌کنید و یا مزه می‌کنید را زیر میکروسکوپ ببرید، دست بکشید.

تحقیقات اخیر نشان داده که بیشتر افراد ریزبین (70درصد از کسانی که درون‌گراهستند) از صحبت کردن دست می‌کشند تا تمام وضعیت حال حاضر را بررسی و کاوش کنند. این اخلاق و صفت ممکن است به عنوان خجالت، اضطراب یا ترس تلقی شود اما اسکن‌های مغزی ثابت کرده است که این مسئله صحیح نیست. این سکوتِ طبیعی در واقع واکنشی است کاملاً فطری که به فرد اجازه می‌دهد تا به حداکثر اطلاعات موجود و قابل کشف دست پیدا کند.

درون‌گرابودن را تمام کنید: خودتان را بدون فکر کردن در وضعیت‌های جدید و بین آدم‌های جدید قرار دهید. وضعیت یا مردم اطراف‌تان را بدون حرف‌زدن یا رفتارهای خاص و معاشرتی ارزیابی نکنید، تنها با جریان باد حرکت کنید و بعداً به کاوشِ وضعیت و اتفاقات بپردازید.

  1. بلند فکر کنید

تا به حال کسی از شما پرسیده که: (به چه چیزی فکر می‌کنی؟). اعصاب آدم را خرد می‌کند، این‌طور نیست؟

درون‌گراها عادت دارند تا راجع به جهان، در درون و باطن خود فکر کنند و ان را هر آن گونه که دل‌شان می‌خواهد تلقی کنند و نظری بدهند، در حالی که درون‌گراها آن را به زبان می‌آورند. وقتی یک برون‌گرا و یک درون‌گرا به پستِ یکدیگر می‌خورند، این طرز رفتار برای هر دوی آن‌ها آزاردهنده است.

درون‌گرابودن را تمام کنید: اگر فکری به ذهن‌تان آمد، اجازه بدهید تا دهان‌تان باز شود و آن را بیرون بریزید. (شاید از این کار خجالت بکشید چرا که حرفی که می‌زنید، همان چیزی نیست که در ذهن شما بوده است. اوایلِ تمرین برای درون‌گرانبودن به همین منوال می‌گذرد، پس نگران نباشید، این کار زمان می‌طلبد).

  1. هرطور که هست (حتی اگر با این کار اذیت می‌شوید) دایره‌ی اجتماعی خود را گسترده‌تر کنید

ما درون‌گراها ترجیح می‌دهیم با جای داشتن هزاران دوست، تنها چند دوست محدود اما صمیمی داشته باشیم. در واقع نیازی به وصل‌شدن به شبکه‌ای با روند تصاعدی اجتماع آن نمی‌بینیم. درون‌گراها گرایش دارند تا مقدار کوچک اما عمیقی از یک چیز را داشته باشند، تا این‌که بخواهند کل یک اقیانوس را به یک باره قورت بدهند. اگرچه که برون‌گراها معتقدند که ما همیشه باید به دنبال دوستان بیشتری باشیم، چه در زندگی واقعی و چه در فضای مجازی، اما همین باور شکافی بین ما و برون‌گراها ایجاد می‌کند.

مشاهده مقاله  مرز بین کار و زندگی،کار می کنید برای زندگی یا زندگی می کنید برای کار؟

درونگرا بودن را تمام کنید: در سطح کم عمق شنا کنید. سعی نکنید مکالم? خود را آن‌قدر با مردم به سمت اعماق ببرید که حرف‌ها و اعتقاد درونی‌تان، اطرافیان را برنجاند یا از شما براند. حرف‌زدن راجع به شایعه‌ها یکی از مواردی است که می‌تواند مردم را به شنیدن حرف‌های شما جذب کند.

درونگرایی

آیا هنوز هم می‌خواهید که درون‌گرابودن را تمام کنید؟

درونگرا بودنِ شما بخش زیبایی از شخصیت شما و کسی که واقعاً هستید می باشد. این خصیصه، بنیان آهنگ درون شما است. این چیزی است که شما را به سمت امیدها و رؤیاهای‌تان می‌کشاند. وقتی دیگر فکر نکنید که این ویژگی شما نیاز به درمان دارد، متوجه می‌شوید که این صفت، موهبت و توانایی است، نه یک چیز زائد.

چیزی نیست که نیاز به از بین بردن داشته باشد، بلکه نیاز به درک و پرورش دارد.

امیدوارم به درک آن کمک کرده باشم.

حالا زمان‌هایی را به یاد بیاورید که به آن شک داشتید. زمان‌هایی که آرزو می‌کردید کاش می‌توانستید بدون آن زندگی کنید. اما حالا که می‌دانید می‌توانید به نحو احسنت از آن در رابطه‌های‌تان کمک بگیرید، بودنش را ستایش می‌کنید.

وقتی مردم از شما انتظار دارند که متفاوت از چیزی باشید که حالا هستید، به یاد بیاورید که شما در این خصیصه تنها نیستید و روزی خواهد رسید که تمام جهان چنین اخلاقی را درک کنند و مشکلی با آن نداشته باشند.

حتی این مسئله هم ارزش گفتن دارد که خیلی از برون‌گراها دوست داشتند و آرزو می‌کردند که ای کاش می‌توانستند اندکی درون‌گرا باشند. چند روز پیش شخصی را دیدم که به‌خاطر تفکراتِ بلندش و به زبان آوردن‌شان ابراز پشیمانی می‌کرد و آرزو می‌کرد که کاش می‌توانست قبل از زدن یک سری حرف‌ها، راجع به‌شان خوب فکر کند.

خیلی از افرادی که موی فر و مجعد دارند آرزو می‌کردند که کاش موهای‌شان صاف و لخت بود، و همچنین بسیاری از افرادی که موی لخت دارند، آرزوی بالعکسی داشتند. آرزوی متفاوت‌بودن از چیزی که در حال حاضر هستیم، از فطریت انسانی ما نشأت می‌گیرد.


ترفندهای فن بیان برای قانع کردن دیگران که باید بدانید

اغلب صحبت هایی که به صورت روزانه میان انسان ها رد وبدل می شود با هدف قانع کردن یکدیگر است. شما با پدر و مادر خود صحبت می کنید تا آن ها را برای سفر آخر هفته خود قانع کنید. با دوستان خود بحث می کنید تا اوقات فراغت این هفته را در سینما بگذرانید و در کلاس با استاد یا دبیر گفت و گو می کنید تا راه حل یک مسئله شما را برای رسیدن به جواب قانع کند. در واقع قانع کردن دیگران برای هم فکر شدن با شما یک استعداد ذاتی است که با تمرین و تکرار به یک مهارت تبدیل می شود.

توانایی در قانع کردن دیگران مزیتی است که سبب رجحان و برتری شما در مباحثه و مسائل تجارتی و حتی شخصی می شود. فرآیند قانع شدن یک روند روانشناختی متمرکز روی اندام زبان است. بنابراین فن بیان در شکل گیری و تکامل توانایی قانع کردن دیگران نقش زیادی دارد.

برای قانع کردن دیگران به بحث کردن احتیاج دارید. در درس امروز دانشگاه زندگی طی چهار مرحله ی ایجاد یک مباحثه ملایم و روان، تعیین استایل ، درک متقابل از مخاطب و نهایتا صبر کردن و نتیجه گیری با استفاده از فن بیان خود موفق به قانع کردن مخاطبتان خواهید شد.

ترفندهای کاربردی فن بیان برای قانع کردن دیگران

ترفندهایی که در ادامه می خوانید به شما در قانع کردن دیگران کمک می کند:

بحثی داغ راه بیناندازید!

برخی از ابزارهایی که برای شروع بحثی داغ و جالب توجه نیاز دارد عبارتند از:

1- جمع آوری مستندات

برای قانع کردن دیگران باید از اصول فن بیان و سخنوری استفاده کنید. دلیل و مدرک مهم ترین ابزار شما برای قانع کردن دیگران هستند. اگر می خواهید مشتری را برای خرید قانع کنید باید اطلاعات کافی درباره ی آن محصول داشته باشید. چنان چه تصمیم دارید دیرتر از همیشه به خانه برگردید باید دلیلی محکمه پسند داشته باشید تا پدر و مادر شما قانع شوند و اگر می خواهید یک ماشین را بفروشید باید سر از بازار خرید و فروش خودرو درآورید.

1how-to-convince-other.jpg

2-مطرح کردن دلایل با شفافیت کامل

متقاعد کردن دیگران با تکیه بر فن بیان مشابه با ساخت یک میز است. دلایلی که شما برای رسیدن هدف خود با افراد در میان می گذارید به منزله پایه آن میز است. اگر دلایل و شواهد چاشنی صحبت شما نباشد یعنی پایه های میز را سست بنا نهاده اید.

تصور کنید موضوع مورد بحث شما هنرهای مدرن و کلاسیک و احساساتی است که درون کاربر ایجاد می شود؛ شما باید دلایل خود را به وضوح بیان کنید. اگر فکر می کنید هنر مدرن خسته کننده است نظرات چند هنرمند امروزی را درباره هنر مدرن مطرح کنید و تلاش کنید تا دیگران متوجه شوند شما با هنرمندان بزرگ هم نظر هستید!

3- پشتیبانی از دلایل خود با شواهد زنده

فرض کنید می خواهید به دوستان خود ثابت کنید که گروه به یادماندنی بیتلز برترین گروه موسقی تاریخ است . اگر نام آلبوم های این گروه را به خاطر نداشته باشید یا مدام برای گفتن نام ترانه ها مکث کنید عملا موجب از دست رفتن اعتماد شده دوستانتان نسبت به خود شده اید!

4how-to-convince-other.jpg

به بحث خود روح دهید!

برای این که بحث شما از حال وهوای عادی خارج شود و صحبت کردن شما سبب خستگی مخاطبتان نشود ترفند های زیر را در فن بیان به یاد داشته باشید:

1-برخورد قاطعانه

مباحثه شما باید به نحوی باشد که اعتقاد راسخ شما را نسبت به خواسته هایتان نشان دهد. تزلزل ناپذیر باشید؛ اما هرگز تصور نکنید که قاطع بودن به معنای برخوردی تهاجمی است. فردی که قاطع است تلاش می کند با فن بیان نرم و صلح آمیز خود را کارشناس آن مسئله جلوه دهد. از هر چه که دیده اید و شنیده اید کمک بگیرید.

به عنوان فروشنده یک محصول برای قانع کردن مشتری قاطع باشید. قیمت را قاطعانه اعلام کنید و سعی کنید از تمام نظرات مثبتی که تا کنون درباره این محصول شنیده اید با اعتماد به نفس صحبت کنید.

2- دخالت احساسات و مسائل شخصی

اگر طرف مقابل شما فردی مورد اطمینان است سعی کنید مسئله را شخصی کنید! در صورتی که بیان کردن نمونه ها و شواهد زنده در اطرافیان شما بتواند احساسات مختلف مخاطب نظیر حس ترحم او را برانگیزد ابزار خوبی را برای قانع کردن انتخب نموده اید.

فرض کنید مشغول مباحثه درباره عادلانه بودن یا نبودن حکم اعدام هستید. اگر از نظر شما اعدام انسان ها امری ناعادلانه است برای متقاعد کردن دوستان خود از عواطف انسانی تا قوانین اخلاقی استفاده کنید. احتمالا حکایت دلخراش محکومیت به اعدام یک انسان که قبلا شنیده اید بتواند تصمیم گیری مخاطب شما را تحت تاثیر قرار دهد.

5how-to-convince-other.jpg

3-حفظ آرامش

برای متقاعد کردن دیگران بهترین راه فن بیان است و عصبانیت در فن بیان جایی ندارد. شاید با استفاده هوشمندانه از جملات بتوانید حالات خود را تحت عنوان فن بیان منتقل کنید اما عصبانیت و انتقاد کردن از دیگران تنها نتیجه عکس می دهند.

طرف مقابل را درک کنید!

درک طرف مقابل در شکل گیری اعتماد دوطرفه و سپس قانع کردن نقش مهمی دارد. به این منظور از ترفند های زیر غافل نشوید:

1-تسلیم شدن

فن بیان تنها مربوط به زبان نیست! زبان بدن و ارتباط چشمی در صحبت کردن نیز بخشی از فن بیان را تشکیل می دهد.برای این که اهداف، خواسته ها و انگیزه های شخصی شما به رسمیت شناخته شود باید تسلیم طرف مقابل شوید. کمی حرف بزنید؛ اما باعث نشوید که حرف های شما تنها سبب خستگی انسان ها شود.

سکوت بخشی از اصول مذاکره برای قانع کردن دیگران است. تسلیم مخاطب باشید تا تسلیم خواسته های شما شود.

3how-to-convince-other.jpg

2-تعاملی مودبانه

استفاده از تن صدای نرمال و رعایت ادب بخشی از تعامل مودبانه هستند. میان صحبت های دیگران حرف نزنید و به آن ها احترام بگذارید. فراموش نکنید که فن بیان نه تنها برای متقاعد کردن دیگران بلکه برای تمام اموری که قرار است با سخن گفتن به نتیجه برسد بدون احترام گذاشتن بی فایده است. توقع نداشته باشید که به کسی توهین کنید و در عین حال او تسلیم شما شود!

3-هم هدف شدن

برای درک دیگران باید خواسته های آن ها را بشناسید. قانون موفقیت هم مسیرشدن با کسانی است که با شما هم فکر هستند. برای این که به اهدافتان برسید وقت و انرژی خود را برای قانع کردن کسانی صرف کنید که هم هدف شما هستند. اهداف دیگران به خوبی از شیوه برخورد، طریقه سخن گفتن و عملکرد آن ها مشخص می شود.

4-جلب اعتماد

به مخاطبان خود حق بدهید که در وهله اول نسبت به شما بی اعتماد باشند. نباید از طرف مقابل خود چشم بردارید و  سعی کنید به عنوان یک سخنور مودب در فن بیان اعتماد دیگران را جلب کنید.

6how-to-convince-other.jpg

صبور باشید

برخی از مسائل در دنیا برای صبر کردن می ارزند. برخی از امور واقعا ارزش منتظر ماندن و سرمایه گذاری به جهت زمانی را دارند. اگر به دنبال هدف خاصی هستید تلاش شما باید خاص باشد. یاد بگیرید که در فن بیان هم صبور باشید.

مهم ترین مزیت صبور بودن احساس آرامشی است که در افراد به وجود می آید. اگر احیانا با خودرو تصادف کنید می توانید با صبر و فن بیان خود طرف مقابل را برای پرداخت جریمه قانع کنید.

در زندگی ماشینی امروز کسانی که با فن بیان مشکلات خود را حل می کنند جذبه خاصی دارند. این انسان ها سایرین را به خود جذب می کنند و نظراتشان کم تر با مخالفت رو به رو می شود.

آموزش فن بیان را اینجا بخوانید


با شناخت ریشه های ترس ،دلواپسی هایتان را حین حرف زدن در جمع دور

اگر همین حالا یک در حالی که وسط کلاس درس نشسته اید از شما بخواهند تا در یک سخنرانی دانشجویی، پشت تریبون قرار بگیرید و درباره رویکردها و اهداف خود نسبت به رشته تحصیلیان توضیح دهید چه احساسی دارید؟ به قول معروف شُر شُر عرق می ریزید، کف دستانتان خیس می شود، عرق سردی روی پیشانیتان می نشیند و دست و پاهایتان می لرزد؟ اگر قرار باشد در مقابل چندی از نمایندگان نامدار شرکت ها یا سازمان های دیگر در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت کنید یا این که مقابل آن ها ازطرح ها و ایده هایتان دفاع کنید چه طور؟ اصلا چرا راه دور برویم؛ ارائه پایان نامه تحصیلیتان را چه طور مدیریت می کنید وقتی که چند داور سخت گیر قرار است همزمان به فن بیان، اطلاعات ارائه شده توسط شما و صحت آن ها نمره بدهند؟ از آن دسته افرادی هستید که می توانند در هر شرایطی پا روی پا بیندازند و بحران را سپری کنند یا این که ترس و دلواپسی از سخنرانی های عمومی تمام وجودتان را می گیرد؟ به راستی ریشه های ترس که باعث واکنش های گوناگون عصبی در فرد می شود چیست؟

دلواپسی های قبل از سخنرانی مانع یا دست اندازهایی هستند که در طول حرف زدن ما را به دام خود می اندازند. برخی از این دلواپسی های نظیر یک دست انداز فقط باعث کاهش سرعت ما، ایجاد لکنت در طول سخنرانی یا مکث های بیش از حد می شوند؛ اما برخی واقعا باعث می شوند ترمز سخنرانی عمومی کشیده شود و به صورت غیر فعال و با زور سخنرانی را پیش ببریم!

شاید راه های کاهش استرس سخنرانی تا حد زیادی بتواند روند سخنرانی یا گفتگو عمومی را تسهیل کند؛ اما این بار قصد داریم با بررسی ریشه های ترس در سخنرانی یا گفتگوهای عمومی ابه این ترس یا دلواپسی یک بار برای همیشه خاتمه دهیم.

بررسی ریشه های ترس قبل از حرف زدن

ترس یا فوبیا احساس مغز ما نسبت به یک تهدید یا خطر خارجی است. هروقت با چیز جدیدی روبرو  می شویم که آن را نمی شناسیم و فکر می کنیم یک تهدید برای ما است می ترسیم مثل ترس از تاریکی، ترس از مرگ، ترس از دست دادن عزیزان، ترس از ارتفاع و …که نسبت به آن ها گارد می گیریم و ثمره این واکنش دفاعی روحی، تاثیرات فیزیولوژیک زیادی روی بدن ما دارد.

بررسی ریشه های ترس قبل از حرف زدن

آمار عجیب شیوع ترس از صحبت کردن در جمع!

در سال 1977 در کتاب مرجع Book of Lists فهرستی از بارزترین نگرانی ها یا بهتر بگوییم، ترس های مردم در دنیا توسط شرکت Bruskin اعلام شد که 14 مورد از آن ها به ترتیب زیر اعلام شدند:

  1. صحبت کردن قدر جمع
  2.  ارتفاع
  3. حشرات
  4.   مشکلات مالی
  5.   آب در عمق بالا
  6.   بیماری
  7.   مرگ
  8. پرواز
  9. حیات وحش
  10. سگ
  11. رانندگی با ماشین
  12. تاریکی
  13.  آسانسور
  14. پله برقی

بررسی ریشه های ترس قبل از حرف زدن

معرفی ریشه های ترس از صحبت و سخنرانی های عمومی

برخی از دلایلی که یک سخنران یا گوینده را دلواپس می کند و باعث می شوند ترس در او ریشه بدواند عبارتند از:

خود آگاهی ما مقابل جمعیت های بزرگ

ترس برخلاف تصور اتفاقا خوب است. اگر همین حس ترس نبود احتمالا پیش از سخنرانی های حساس روی مبل لَم می دادیم و بدون آمادگی در سرنوشت ساز ترین قرار ملاقات ها یا مصاحبه های کاری و تحصیلیمان شرکت می کردیم.

ترس همه جا با ما است و مارا رها نمی کند. مثال های پیش پاافتاده تری هم بابت این حس ترسی که هنگام سخنرانی یا صحبت های عمومی ایجاد می شود وجود دارد. اگر ترس نبود حتما از راه پله آپارتمان نقش زمین می شدیم یا زحمت خواندن درس ها را نمی کشیدیم!

با این حال در رویارویی با جمعیت های بزرگ برای همه ما دلهره آور است. به همین دلیل بارها از دوستان یا نزدیکان خود شنیده اید که می گویند ما خیلی راحت می توانیم با یک نفر یا یک گروه کم جمعیت بااعتماد به نفس حرف بزنیم اما وقتی مقابل جمعیت بزرگی قرار می گیریم مضطرب می شویم.

در چنین مواقعی دو استراتژی در از بین بردن ریشه های ترس در این مورد به ما کمک می کند:

  1. به خاطر داشته باشیم که صد نفر همان یک نفر هایی هستند که ما خیلی خوب می توانیم با آن ها گفتگو کنیم
  2. به جای تمرکز روی تعداد مخاطبان به این توجه کنیم که آیا مخاطبان ما به خوبی حرف هایمان را درک کرده اند؟

بررسی ریشه های ترس قبل از حرف زدن

ترس از “عصبی” تلقی شدن

گاهی بهترین تکنیک‌های کاهش اضطراب قبل از سخنرانی‌های پرتنش و ترسناک هم نمی تواند ریشه های ترس که باعث تزلزل یک سخنرانی و افت مهارت های ما در صحبت کردن شده ااست بخشکاند. گاهی باید به این گفته ایمان بیاوریم که هیچ چیز در دنیا ترس آور نیست غیر از خود ما برای خودمان! در واقع ترس واقعی خیلی از ما از ظاهر شدن در یک جمع بزرگ و صحبت کردن، ترس به خاطر ترسناک به نظر آمدن ما از دیدگاه بقیه است!

شاید سخنرانی که به خاطر ترس از سخنرانی عصبی و مضطرب شده است تصور کند مخاطبان یا شنوندگان درباره او چنین فکر کنند که به مطلب تسلط کافی ندارند. اما وقتی از یک منظر دیگر به این موضوع نگاه می کنیم همه چیز فرق دارد و اتفاقا دیدگاه یا نظرات مخاطبان متفاوت است. مثلا اگر شما به جای همین مخاطبان باشید و سخنرانی را ببینید که از شدت عصبانیت به خود می پیچد، تپق می زند، حرف هایش را فراموش می کند و…بیشتر دلتان برای او می سوزد تا این که بخواهید در تسلطش به مطلب واکاوی کنید!

ترس از قضاوت شدن

مشکل بزرگ ما این است که ما ممخاطبانمان را همچون غول های بی شاخ و دُمی تصور می کنیم که منتظر فرصتی برای شکارما هستند؛ درحالی که این تصور برای مخاطبان آگاه و دنیادیده کاملا غلط است. خودتان را در نظر بگیرید وقتی دریک جمع قرار می گیرید که قرار است شخصی صحبت کند آیا قصد شما از حضوردراین جمع این است که اورا ضایع کنید، اشکالاتش را در طول صحبت کردن پررنگ نمایید یا هدفتان این است که چیزی از یاد بگیرید؟

بررسی ریشه های ترس قبل از حرف زدن

مسلما هدفتان یادگیری است و هر مسئله حاشیه ای هم که پیش آید بازهم شما یک هدف را بابت حضور در این جمع دنبال کرده اید. مخاطبان شما هم در طول سخنرانی همین گونه هستند و به صورت طبیعی منتظر فرصتی برای شکار اشتباهات لُپی شما نیستند!

نگرانی بابت قضاوت شدن تا بی توجهی مخاطبان در طول سخنرانی از مهم ترین ریشه های ترس هستند که باید هر چه زودتر در خود ریشه کَن کنید!

ردپای شکست های قبلی

دلواپسی از صحبت کردن در جمع تا سخنرانی های بزرگ تر مربوط به یک رفتاری است که قبلا توسط ناخودآگاه ما ثبت شده و در واقع ما این شیوه رفتاری را آموخته ایم. شاید چنین رفتاری مثل یک درخت درست از همان زمانی که در جمع و در یک سخنرانی فوق مهم مثلا تپق زده اید ریشه دوانده است. در چنین حالتی این درخت مثل یک شجر شوم در نظر شما رشد می کند و هر بار که قرار است دوباره سخنرانی کنید با خود می گویید این درخت ظرفیت های باروری و ثمره دادن برای اشتباهات دوباره من را دارد!

بررسی ریشه های ترس قبل از حرف زدن

همان طور که می بینید این خود ما هستیم که درخت اشتباهات قبلی را می کاریم و بدان پر و بال می دهیم؛ واگرنه هیچ منطقی از این فرضیه پشتیبانی نمی کند که اشتباهات سابق الزاما باید تکرار شوند!

برای مقالات آموزشی کلیک کنید


مردم سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟ حتما این مطلب را بخوانید

هیچ چیز در دنیا به اندازه تنوع های شخصیتی و خلق و خوی آدمی جلب توجه نمی کند. در حالی که یک نفر می تواند به ورودش به یک محیط جدید جلب توجه کند و توجه همه را به سمت و سوی خود ببرد برخی در گوشه ای منزوی می شوند و منتظر می مانند کسی نیم نگاهی به آن ها بیندازد یا اصلا متوجه حضور خارجیشان شود. همین نمونه در کلاس درس یا دانشگاه اتفاق می افتد؛ دقیقا وقتی همه تلاشتان را برای ارائه هر چه بهتر مطلب به کار می بندید اما باز هم کسی این وسط گوشش بدهکار ما نیست و هر کسی مشغول کارهای خود می شود؛ اما می دانید که بین همکلاسی ها کسانی هستند که می توانند این ذهن های پراکنده و بازیگوش را روی موضوع بحث متمرکز سازند. سوال مهمی که در این مواقع برای هر کسی از جمله شما به وجود می آید این است که چرا سخنان شما را جدی نمی گیرند ، برای حرف هایتان به اصطلاح تره هم خُرد نمی کنند و نسبت به حرف های شما بی اهمیت هستند؟

جوان های تازه کار، خانم ها و خلاصه کسانی که تا کنون نقش کم تری در اجتماع یا در مقابل مردم داشته اند و اکنون در سنین پایینی قصد ورود به کسب وکار و سخنرانی کردن را دارند قطعا با هجمه زیادی از بازخوردهای منفی رو به رو شدند. بازخوردهایی مثل این جوان کم سن و سال را چه به سخنرانی؟ بازخوردهایی که در نهایت نشان می دهد بسیاری از مردم به دلایلی مثل کم سن و سال بودن شما، تجربه کم شما در سخنرانی یا به خاطر دیدگاه های منفی قبلی خود درباره شما چندان تمایلی به سخنان یا سخنرانی شما نشان نمی دهند و با ترک کردن جلسه یا بی توجهی به سخنان شما اعتماد به نفستان را از شما می گیرند.

در این مطلب تلاش داریم علل این چنین بازخوردهایی را واشکافی کنیم و ببینیم اصلا چرا مردم سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟ سپس راهکارهایی برای برطرف کردن این مشکل معرفی می کنیم.

به چه علت دیگران سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟

در تحقیقات انجام شده در آمریکا بیش از 20 درصد کارمندان از اوضاع شغلی خود و برخوردهایی که در محل کار با آن ها می شود ناراضی هستند. عدم برخورداری از اعتماد به نفس یکی از مشکلات بزرگی است که جدی تلقی نشدن در محل کار و بی توجهی بقیه به ما به دنبال خود می آورد. بسیاری از ما حتما با این شرایط در محل کار رو به رو شده ایم و احساس کرده ایم در این لحظه با نامهربانی اطرافیان خود مواجه هستیم؛ اما واقعا دلیل چنین برخوردی چه بوده است؟

به چه علت دیگران سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟

ساز مخالف می زنید؟

خیلی از افراد به دنبال کسانی هستند که مطیع آن ها باشند و به دستوراتشان عمل کنند؛ اما امثال بله قربان گو ها هم خیلی دوام نمی آورند و معمولا موقعیت شغلی باثباتی ندارند. در مقابل ساز مختلف زدن با هر موضوع کوچکی دیگران را نسبت به ما بی توجه می کند. به عنوان مثال اگر قرار باشد یک نظرسنجی انجام گیرد با خود شما را قطعا مخالف تلقی می کنند و بود و نبود رای و نظرتان تقریبا برای بقیه بی اهمیت می شود.

خود شیفته و از خود متشکر هستید؟

اگر خودشیفته هستید به دیگران حق دهید از حضور و نقطه نظراتتان فاکتور بگیرند تا مبادا بخواهند با روحیات چنین افرادی رو به رو شوند. افراد خود متشکر ظاهرا اعتماد به نفس بالایی دارند اما غرور و حق به جانب بودن آن ها بقیه را فراری می دهد!

خنثی هستید؟

گاهی خود ما و رای ممتنع ما در مشورت با دیگران، رای گیری ها و نظر سنجی ها باعث می شود مثل یک مهره خنتی در میدان باشیم که بود و نبودمان تاثیری برای پیشبرد یک پروژه نداشته باشد. در چنین مواردی طبیعی است ببینید مردم سخنان شما را جدی نمی گیرند، بدون حضور شما جلسه تشکیل می دهند، بدون نظرخواهی از شما رای صادر می کنند و …

به چه علت دیگران سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟

چگونه جدی تر تلقی شویم‌؟

اگر می‌خواهید در محل کار همه به شما احترام بگذارند و عقاید و ایده‌هایتان را بپذیرند، باید اطمینان حاصل کنید که اطرافیانتان شما را از راه هایی که به آن ها می پردازیم جدی تلقی می‌کنند:

بگذارید مردم از خودشان بگویند

60 درصد مکالمات روزمره مردم شامل صحبت هایی می شود که صرفا به خودشان و امورات زندگیشان مرتبط می شود. صحبت کردن درباره خود به اندازه مزه مزه کردن یک غذای خوشمزه یا استفاده از یک نوشیدنی انرژی زا کامل لذت بخش است. هر چه قدر که مردم بیش تر در مکالمات روزمره خود از خودشان بگویند و درباره خودشان صحبت کنند احتمال نزدیک شدن و تعامل آن ها با شما بیش تر می شود.

یکی از عواملی که باعث می شود مردم سخنان شما را جدی نگیرند عدم ایجاد تعامل بین شما و آن ها است. ترفندهای گرفتن بازخورد از مخاطب دیگران را وادار می کند تا به شما نزدیک شوند، با شما رابطه دوستی برقرار کنند و به این شکل به شما توجه ویژه تری داشته باشند.

به چه علت دیگران سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟

در برخورد اول از خود یک قهرمان بسازید!

در خیابان، هنگام نشستن در لابی یا زمانی که منتظر رسیدن مترو، تاکسی یا اتوبوس هستید شانه به شانه بقیه بایسیتید. در محل کار فاصله خود را به همکار خود کم تر کنید و سعی کنید صبح را با ارتباط چشمی قوی، دست دادن و احوالپرسی عمیقی شروع کنید. اعمال زیر به شکستن یخ دیگران و شروع ارتباط کلامی کمک زیادی می کند. اما این ترفند چه طور به مرور ااین مشکل که مردم سخنان شما را جدی نمی گیرند را حل می کند؟

در ارتباطات اجتماعی احترام احترام می آورد. در صورتی که شیوه برخورد شما با اطرافیان محترمانه و خاص باشد در 99 درصد موارد شما هم می توانید انتظار همان برخورد را از آن ها داشته باشید.

موضع مستقیم و صاف خود را تا آخر حفظ کنید!

شیوه ایستادن و نشستن شما پیغام های زیادی به بقیه منتقل می کند. پایین انداختن سر خود به خود این پیام را به بقیه انتقال می دهد که شما یا مشغول تفکر هستید یا آن قدر بی حوصله هستید که تقریبا مایل نیستید با کسی ارتباط برقرار کنید. در مقابل موضع مستقیم و صاف، شانه هایی که تکیده نباشند و صورت شادابی که مدام اطرافش را رصد می کند سیگنال مثبتی در جواب به درخواست تعامل دیگران هستند.

اگر به همین شیوه پشت میز کاری خود بنشینید یا به ملاقات فرد مهمی بروید مطمئن باشید که جدی تر تلقی می شوید و حساب دیگری روی شما باز می شود!

به چه علت دیگران سخنان شما را جدی نمی گیرند ؟

اجازه ندهید تن صدایتان اقتدار شما را تضعیف کنند!

شروع سخنرانی یا مکالمه با صدای بلند و به اتمام رساندن آن با صدای بلندتر شیوه ای از گفتار است که متخصصان فن بیان آن را اصطلاحا upspeak می نامند. تغییر تن صدا در موقعیت های رسمی اقتدار شما را به عنوان گوینده تضعیف می کند. 85 درصد از 700 محققی که روی این موضوع تحقیق کرده اند معتقدند تغییر تن صدا و صحبت کردن با بخش بالایی صدا (یعنی استفاده از تمام پتانسیل موجود در صدا) نشانه عدم اطمینان است. مردم در 57 درصد موارد به کسانی که خواسته یا ناخواسته upspeak را برای حرف زدن انتخاب می کنند بی اعتمادند.

مقالات سخنرانی را کلیک کنید