سفارش تبلیغ
صبا ویژن

3 ترفندی که مسیر کسب موفقیت در زندگی را هموارتر میکنند

همه ما فکر می‌کنیم این جمله “یک شبه موفقیت به دست آوردن” چیزی جز یک تله بزرگ برای کلاهبرداری یک عده افراد سودجو نیست؛ اما آیا در واقعیت هم چنین است؟ در حالی که همه ما معمولا چنین رویکردی در مسیر کسب موفقیت در زندگی داریم اما بیش از هر چیز روی موفقیت‌ها و عادت‌های کوتاه مدت تمرکز داریم. اصلا همه ما به دنبال یک میانبر هستیم تا این مسیر کوتاه‌تر/ ساده‌تر شود و زودتر نتیجه را ببینیم. شاید به همین دلیل باشد که یک دانش‌آموز برای قبولی در دانشگاه از کلاس‌های متعدد استفاده می‌کند تا مسیر رسیدن به موفقیتش ساده‌تر شود، یک فارغ‌التحصیل به جای یادگیری مهارت به صورت انفرادی در کلاس‌های مهارت‌آموزی شرکت می‌کند و خلاصه این که همه ما از هر نوع ابزار موجود در اطرافمان برای کوتاه کردن مسیر زندگی استفاده می‌کنیم.

 

کسب موفقیت در زندگی

البته که نقش اهداف بزرگ در انگیزه و رسیدن به موفقیت را نباید نادیده بگیریم؛ اما همواره راهکارهایی وجود دارند که می‌توانند به ما در مسیر کسب موفقیت در زندگی شتاب دهند. ترفندهایی که حتی در شرایط محدودیت زمانی و امکانات به ما کمک می‌کنند.

4 ترفندی که مسیر کسب موفقیت در زندگی را هموارتر می‌کنند

شاید بهتر باشد هر یک از این ترفندها را یک شتاب‌دهنده یا تقویت‌کننده رفتاری بنامیم؛ چون به مرور به یک عادت یا رفتار تبدیل شده و از راه تغییر رفتاری باعث موفقیت افراد می‌شوند.

بهره‌مندی از بازخوردهای سریع و آنی

ست گودین، کارآفرین آمریکایی می‌گوید: بهترین راه برای ایجاد رفتارهای طولانی‌مدت، بازخوردهای کوتاه‌مدت هستند؛ اما این به چه معنا است؟

مشاهده مقاله  تاثیر تشکر کردن در زندگی: با تشکر کردن خودتان را از مهلکه نجات دهید!

گودین اعتقاد دارد که هر چه سریع‌تر بتوانیم یک بازخورد و نظر را درباره عملکردمان دریافت کنیم سریع‌تر می‌توانیم به تنظیم و تغییر و بهبود رفتارمان بپردازیم. شاید به همین دلیل باشد که ما خیلی از رفتارهایمان دیر تغییر می‌کنند. بگذارید این موضوع را با یک مثال ساده تشریح کنیم:

تصور کنید فردی را که معمولا خمیده و دولا دولا راه می‌رود و عادت ندارد کاملا صاف و استوار بایستد. این فرد برای درمان این مشکل در ظاهر خود که در واقع بخشی از ژست او را تشکیل می‌دهد دنبال راه حلی است؛ اما چون معمولا حین راه رفتن این موضوع را خودش متوجه نمی‌شود، عادت خمیده راه رفتنش دیرتر اصلاح می‌شود؛ مگر این که هر لحظه یک آینه جلوی خودش داشته باشد یا کسی در کنارش راه برود و مداوم به او تذکر دهد! در این حالت تنها راه حل برای اصلاح شیوه راه رفتن این فرد می‌تواند استفاده از وسیله‌ای کوچک مثل یک نوار چسب روی شانه این فرد باشد. به محض این که حالت ایستادن فرد خمیده شد این نوار چسب آویزان می‌شود و فرد متوجه می‌شود که حالت ایتسادنش تغییر کرده است!

 

کسب موفقیت

با این مثال احتمالا اکنون متوجه شده‌اید که احتمالا مهم‌ترین بخش در ایجاد عادات و رفتار جدید در ما خودآگاهی ما نسبت به آن عمل باشد. هر زمان که نسبت به یک رفتار زودتر آگاه شدیم و بازخورد سریع‌تری دریافت کردیم همه چیز بهتر مدیریت می‌شود.

سادگی و حذف عوامل بازدارنده انرژیتان

بهترین راه برای افزایش بازدهی افراد، حذف عواملی است که به زبان ساده انرژی افراد را می‌کِشند! این به همان قانون 20/80 برمی‌گردد. قانونی که طبق آن 80 درصد موفقیت و نتایج ناشی از انجام یک کار به دنبال صرف فقط 20 درصد از انرژی و توان ما به دست می‌آید! البته این موضوع نباید باعث شود که فکر کنیم فقط به محدوده خاصی از انرژیمان نیاز داریم و از به کارگیری باقی آن صرفه‌نظر کنیم!

 

برای ادامه راه دانشگاه زندگی را کلیک کنید


استفاده از نشانههای بصری برای پایبندی به عادتها در زندگی

تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا دیگران و نزدیکانتان در مسیر زندگیشان خیلی از کارهایی که به نظر شما دور از ذهن بوده‌اند را به سادگی انجام دادند اما شما همچنان در حال درجا زدن هستید؟! البته که فکر کرده‌اید. هر کسی در زندگی بالاخره در لحظاتی خودش را با کسی مقایسه کرده تا بداند کجا قرار دارد و قرار است به کجا برود. این دسته افراد شخصیت‌های خاصی دارند. وقتی که می‌گویند می‌خواهم فلان کار را انجام دهم، فلان درس را در این زمان بخوانم، در فلان جا کار پیدا کنم و …مطمئن هستید که این اهداف محقق خواهند شد؛ چون اعتقاد دارید به قول معروف حرفشان حرف است! این در حالی است که شاید پایبندی به عادت‌ها برای شما عذاب‌آور باشد و هر چه قدر هم که تلاش می‌کنید موانعی وجود دارند که شما را از رسیدن به خواسته‌هایتان بازمی‎دارند. این شرایط غم‌انگیز و دلسردکننده برای همه در زندگی تکرار شده و ممکن است بارها و بارها نیز تکرار شود!

 

پایبندی به عادت‌ها

با وجود تمام راه‌هایی که برای کنترل افکار،  ترک عادت، خلق عادت و پایبندی بدان وجود دارد باز هم افراد در شکل‌گیری یک عادت تازه با مشکل مواجه هستند. طوری که شاید خیلی از ترفندهایی که به صورت تئوری نوشتن آن‌ها ساده است، اجرا کردن آن‌ها در عمل مشکل می‌شود. بنابراین تصمیم گرفتیم این بار با رویکرد تازه‌ای به این موضوع بپردازیم. رویکردی که طی آن با استفاده از نشانه‌های بصری سعی می‌کنیم پایبندی به عادت‌ها محقق شود. با دانشگاه زندگی همراه باشید.

مشاهده مقاله  چرا زندگی می کنیم؟

استفاده از نشانه‌های بصری برای پایبندی به عادت‌ها در زندگی

نشانه‌های بصری همان وسایل یا ابزارهای جلو چشم ما هستند که می‌توانند به عنوان یک نشانه یا هدف شناسایی شوند. دو جاقلمی را تصور کنید که یکی از آن‌ها کاملا خالی است و دیگری پر از گیره کاغذ است. این دو جاقلمی روی میز شما قرار دارند و مدت‌ها است نسبت به آن‌ها بی‌توجه بوده‌اید؛ اما اکنون بحث مدیریت عادت‌ها پیش آمده و باید به فکر یک نشانه بصری باشید تا به صورت مداوم به شما یادآوری شود فلان عادت را باید در خود نهادینه کنید. اگر 120 گیره کاغذ وجود داشته باشد و این گیره های کاغذ نشانه‌ای از عمل کردن به عادات و قول و قرارهایی باشند که با خودتان داشتید، پس هر وقت که یک گیره کاغذ را داخل جاقلمی خالی انداختید یعنی یک قدم به آن عادت یا آن رفتار نزدیک‌تر شده‌اید! اما نشانه‌های بصری نظیر یک گیره کاغذ ساده چه طور می‌توانند باعث پایبندی به عادت‌ها در ما شوند؟!

 

پایبندی به عادت‌ها

نشانه‌های بصری یادآور شروع یک رفتار تازه هستند!

همان طور که قبلا گفتیم معمولا انگیزه اولیه انجام یک کار خیلی سریع و راحت به وجود می‌آید. مثلا از فردا دیگر غذاهای سالم و کم‌چرب مصرف می‌کنم؛ اما همین که چند روز از این تصمیم می‌گذرد همه چیز در بحبوحه زندگی گم می‌شود و دیگر کسی یادش نمی‌ماند چنین قول و قراری هم وجود داشته است!

به همین دلیل است که نشانه‌های بصری نظیر یک گیره کاغذ ساده (یا هر نشانه دیگری که دلتان می‌خواهد) می‌توانند به عنوان یک آغاز باشند برای عاداتی که پایبندی به آن‌ها مشکل است.

مشاهده مقاله  3 ترفندی که مسیر کسب موفقیت در زندگی را هموارتر می‌کنند

نشانه‌های بصری نشانگر میزان پیشرفت ما هستند

همه می‌دانند که پافشاری و مداومت رمز موفقیت می‌باشند؛ اما خیلی از آن‌ها نمی‌دانند که چه طور این مداومت به وجود می‌آید. به همین دلیل است که از گیره کاغذ یا هر وسیله مشابهی که امکان شمارش در ابعاد بزرگ را دارد استفاده می‌شود. گیره کاغذ شبیه به یک سیستم اندازه‌گیری ساده و ابتدایی است که میزان پیشرفت شما را نشان می‌دهد. این که بعد از گذشت ده روز، 10 گیره کاغذ در جاقلمی قرار دادید نویدبخش پیشرفت است نسبت به زمانی که فقط 4 گیره کاغذ در جاقلمی انداخته‌‌اید!

 

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


چه کسی به شما عشق را آموخت؟ آیا خودشان معنای حقیقی عشق را فهمیده

چه کسی عشق را به شما آموخت؟ چه کسی عاشق‌بودن را به شما آموخت؟ چطور به‌نظر می آمد؟  عشق در رفتار؟ راه‌رفتن و حرف‌زدن؟ یا فقط اندیشیدن؟

این سوال ریشه در اساس وجودیِ ما دارد. خود من تا همین هفت? پیش راجب‌اش فکر نکرده بودم. ناگهان، فهمیدم که عشق برای من مثل لمس یک حمل? عصبی یا وحشت است. عشق برای من، مخفی نگه‌داشتنِ علاقه بود. عشق یعنی از ترسِ این‌که اتفاقی برای معشوقه‌ات بیفتد، شب ها را تا صبح بیدار بمانی. اما برعکس، متوجه شدم چیزی که من در ذهنم داشتم، عشق نبوده. بعد فهمیدم، که عشق‌هائی که تا به حال دیده یا راجب‌شان شنیده‌ام، همیشه نکات منفی بیشتری داشته یا همیشه با ترس‌هائی ناشی از اتفاقات بدی که هرگز نخواهند افتاد، همراه بودند. عشق مثل دریا غرق کننده، مثل یک رازِ خطرناک مخفی‌شده و مثل اسید نفوذکننده است. عشق برای من، خوردنِ برچسب به روی معشوقه‌ام بود، برچسبی که اورا از دنیای بیرون و رؤیاهایش دور نگه می‌داشت، چرا که ممکن است آسیب ببیند. این نوع عشق همیشه از آن نوعی که می‌تواند کنترل شود، بالاتر و ارجح‌تر تلقی می‌شود. عشقی که من دیدم مملو از آغوش و بوسه بود. عاشقانی از این دست، به هم می‌گویند: (برایت می‌میرم) ، (تو تمام زندگی من هستی) و… . این نوع عشق شامل علاقه و فداکاری زیادی می‌شود. فداکاریِ بیش از حد. عشق به این معنی نیست که رؤیاهای خود را به‌خاطر خرج‌کردن ذره‌ای پولِ بیشتر یا اندکی ریسکِ دخیل شده، کنار بزنیم.

مشاهده مقاله  9 توصیه‌ای که به شما کمک می‌کند تا تصمیمی درست در انتخاب هدیه داشته باشید

عشق

معنی عشق، دوست‌داشتن یک فرد بود. این‌که تمام تلاش‌مان را بکنیم تا آرامش را حفظ کنیم و هیچ لطمه‌ای به آن وارد نکنیم. عشق به معنی ناپدیدشدن بود. این‌که همه‌چیز را در حالت طبیعی نگه داریم. باعث نشویم کسی مضطرب شود. از ناامید شدنش جلوگیری می‌کردیم تا یک رفتار سرد را تجربه نکنیم. وقتی قلب‌مان شکسته بود لبخند بزنیم. این‌که تمام تلافی‌های خشن را کنار بگذاریم. تمام احساسات منفی را نادیده بگیریم و هم? تقصیرها را گردن بگیریم. این‌ها، معنی عشق برای من بود.

احتمالاً عشق برای خیلی از شماها تنها یک تفکر و فرضیه بود. یک جورهایی یعنی شما می‌دانستید عاشق آن فرد هستید، اما از سمت او، هیچ بوسه، آغوش یا محبتی دریافت نمی‌کردید. حتی جمل? دوستت دارم را از زبانش نمی‌شنیدید. گذشته از هم? حرف‌های اهانت‌آمیز و ظالمانه، انتظار داشتید که فقط بدانید عاشق فلان شخص هستید، بدون هیچ مدرک واقع‌بینانه‌ای.

مردم اغلب داستان‌های ترسناکی راجب کودکی و خانواده‌شان تعریف می‌کنند. این‌که خانواده‌ها چه‌قدر پافشاری می‌کردند تا به ما بفهمانند که دوستت داریم. در جواب، یکی از دیالوگ‌های دنی کین در فیلم کریسمس سفید را نقل می‌کنم: (اگر این عشق است، پس یکی از ما احمق تشریف دارد).

پس عشق واقعا چیست؟ اگر وحشت، حمل? عصبی یا خودخوری نیست، پس چیست؟

عشق واقعی

اگر بزرگ‌ترین و زیباترین شعرهای کل جهان هم موفق به احاطه و توضیح آن نشده‌اند، پس من با چه جرئتی سعی کنم؟ اما هم? این حرف‌ها باعث نشد دل‌سرد شوم. حالا، نظری? احتمالی‌ام راجب ماهیت عشق را به شما ارائه می‌کنم.

“روزی که پرنس هری و مگان مارکل با هم ازدواج کردند، من تمام شب را در بخش تلفات بیمارستان عذاب می‌کشیدم، درحالی که شوهرم به‌راحتی در اتاق خدمات، کارهای بی‌دردسر را انجام می‌داد. وقتی که گروه کر شروع به خواندن آهنگ کنارم بایست کردند، با خودم فکر کردم که تمام معنی عشق همین است. این که همیشه درکنار هم باشید، چه در سختی و چه در زمان آسودگی… مگر این‌که یکی از طرفین سوءاستفاده‌گر باشد. در آن‌صورت باید آن‌ها را از فاصل? دوری دوست داشت، چرا که اگر خلاف این اتفاق بیفتد، امنیت احساسی‌مان در خطر غوطه‌ور می‌شود.

مشاهده مقاله  4 ترفند برای آن که بدون تسلیم شدن در زندگی به مسیرتان ادامه دهید

من عشقی که در آن فقط جمل? (برایت می‌میرم) گفته شود نمی‌خواهم. عشقی که در آن معشوقه‌ام نخواهد برای من زندگی کند را نمی‌خواهم. دلم می‌خواهد که معشوقه‌ام زندگی پر از لذتی را برای خودش دست‌وپا کند. حتی اگر خودخواهی تلقی شود. دوست ندارم فقط اطرافم بچرخد، برایم فداکاری کند و به‌خاطر من خودش را آزار دهد.

من عشقی که در آن دوستت دارم دائماً تکرار شود اما خلافش رفتار شود را نمی‌خواهم. کلمات پست هستند. با تشویقِ من برای دنبال‌کردن رؤیاهایم نشان بده که دوستم داری، همان‌طور که من این کار را می‌کنم. نمی‌خواهم که با تبدیل‌کردنِ من به چیزی که فکر می‌کنی بهتر است آزارم دهی. عشقی را می‌خواهم که در آن، خوشحالیِ من در اولویت باشد.”

 

راه زندگی درست را انتخاب کنید.


فرزندان چه توقعاتی از والدین خود دارند؟

شاید اگر یک دفترچه راهنما برای رفتار و تربیت کردن کودکان وجود داشت، خیلی خوب می‌شد از پس آن‌ها برآمد. در این صورت مشکلات والدین بسیار کمتر از قبل می‌شد و روابط والدین و فرزندان بهبود می‌یافت. در ادامه 8  درس برای والدین نوشته شده تا بتوانند از آن در رفتار با کودکان بهره بگیرند. قطعا این موارد ویژه همه کودکان نیست و ممکن است برای افراد تفاوت داشته باشد اما سعی شده یک سوال واضح از کودکان پرسیده شود. سوال این است «اگر می‌توانستید به والدین خود درسی بدهید که والدین بهتری باشند؛ چه می‌گفتید؟» همراه دانشگاه زندگی باشید تا ببینیم فرزندان چه توقعاتی از والدین خود دارند.

توقعات فرزندان از والدین

1 – دست از حل مشکلات بردارید

بسیاری از کودکان دوست دارند والدین آن‌ها در نقش حل‌کننده سریع مشکلات ظاهر نشوند و ابتدا درباره مشکل پیش‌آمده با آن‌ها صحبت کرده و نظرات‌شان را گوش دهند. ممکن است مشکل فرزندتان به راحتی قابل حل باشد یا با مشکلی بسیار پیچیده‌تر مواجه شوید (حتی اگر فقط در دنیای نوجوانان و جوانان پیچیده باشد) اما قرار نیست شما فقط مشکل را حل کنید. اینکه بتوانید به خوبی به سخنان و دغدغه‌های فرزندتان گوش دهید، خیلی بهتر از این است که فقط مشکلات را حل کنید.

 

 

2 – بهتر گوش دهید

این موضوع اغلب در نتیجه متوقف کردن حل مشکل، اتفاق می‌افتد. بدون شک اینکه شاهد زجر کشیدن کودکمان باشیم و ساکت باشیم و گوش کنیم، کار سختی است. اما بهترین روش ارتباطی که می‌توانیم با فرزندمان داشته باشیم همین گوش دادن است. وقتی که به دقت به سخنان آن‌ها گوش می‌کنیم، نشان می‌دهیم که در عین اهمیت دادن به فرزندان، باور داریم که آن‌ها قادر هستند مشکلات خودشان را حل کنند. این شاید فراگیرترین موضوعی باشد که بین نوجوانان و والدین وجود دارد. باید سعی کنید با گوش کردن و راهنمایی فرزند، این اجازه را به او بدهید که مسئولیت کارهایش را بر عهده بگیرد. باید سعی کنیم بفهمیم فرزندان چه توقعاتی از والدین خود دارند.

مشاهده مقاله  پول درآوردن کجا و مدیریت پول خرج کردن کجا؟! چگونه پول خرج کنیم

به فرزند خود گوش دهید

3 – احساسات کودکان، چیز بدی نیست

دیدن احساساتی مانند غم، خجالت، وحشت، حسادت و دیگر احساسات نامناسب، یکی از چالش‌برانگیزترین موضوعاتی است که والدین با آن‌ مواجه می‌شوند. اینکه والدین بتوانند به خوبی نظار‌ه‌گر تجربیات و احساسات کودک خود باشد، یکی از بهترین درس‌هایی است که می‌توان به او منتقل کرد. احساسات به شدت اهمیت دارند و هر یک از آن‌ها از نظر بیولوژیکی دارای هدف هستند. این احساسات می‌توانند در باخبر شدن از حال دیگران و کمک به آن‌ها، مفید باشند. اگر والدین حتی به طور ناخواسته کاری کنند که کودک نخواهد احساسات خودش را بروز دهد، کار بسیار اشتباهی انجام داده‌اند. حل مشکل احساسی را نباید جایگزین بروز آزادانه احساسات کرد. کودکان باید یاد بگیرند که احساسات چیز بدی نیستند. این مورد به والدین و عملکرد آن‌ها بستگی دارد.

4 – در صحبت‌ها زیاد قابل پیش‌بینی نباشید

کودکان و نوجوانان معمولاً از طرز صحبت کردن والدین با آن‌ها گله دارند. این موضوع که همیشه به یک شکل با فرزندشان رفتار می‌کنند، آزاردهنده است. مثلاً مادری را در نظر بگیرید که همیشه سوالاتی مثل این را مطرح می‌کند: روزت چطور گذشت؟ مدرسه چطور بود؟  امروز چه چیز جدیدی یاد گرفتی؟

 

برای خواندن مقالات بیشتر روانشناسی با دانشگاه زندگی همراه شوید.


3 راه آموزش تفکر نقادانه به کودکان از سنین پایین توسط والدین

تا به حال چند بار در زندگی پیش آمده که تصمیمی را بگیرید و کمی بعد، از آن تصمیم پشیمان شوید؟ چند بار پیش آمده که یک تصمیم بزرگ اقتصادی گرفته باشید و پس از آن با کمی سبک و سنگین کردن متوجه شده باشید باید کمی صبر می‌کردید و مثلا خرید خود را به تعویق می‌انداختید؟ از همه مهم‌تر مواقعی است که شاید کلمات و جملاتی را بر زبان آوردیم و وقتی که بیش‌تر فکر کردیم متوجه اشتباه خود شده‌ایم. چه موقعیت‌های دیگر مشابهی را در زندگیتان سراغ دارید که تفکر را به بعد از تصمیم‌گیری موکول کرده‌اید؟ این مثال‌ها و همه نمونه‌های مشابه مصداق کمبود تفکر نقادانه در زندگی هستند.

 

3 راه آموزش تفکر نقادانه به کودکان از سنین پایین توسط والدین

البته که خیلی از افراد تفکر انتقادی را جدا از نقد و انتقاد می‌دانند و معتقدند تفکر انتقادی یک فرآیند فکری فعال و منطقی و نظام‌مند شده است که به کمک آن می‌توانیم صحت اطلاعات را مورد ارزیابی قرار دهیم، آنها را بپذیریم و یا رد کنیم. این نوع تفکر باعث می‌شود از انجماد فکری و عاطفه‌گرایی فاصله بگیریم. تفکر نقاد برای پذیرش اطلاعات، نیاز به دلیل دارد و به کمک پرسش،‌ معنی کردن و تحلیل کردن صحت و عدم‌صحت اطلاعات را بررسی می‌کند. اما اگربطن قضیه را بررسی کنیم تفکر نقادانه نوعی نقد نسبت به عملکردهای احتمالی ما محسوب می‌شود. این که به جای تصمیم‌گیری بر اساس احساس، اندیشه و تفکر را مقدم قرار دهیم  و با تاکید بر استدلال گرایی، عقلانیت را ملاک کار خود قرار داده باشیم.

مطلب امروز دانشگاه زندگی که پیش روی شما قرار دارد مروری مختصر بر اهمیت تفکر نقادانه و به کار گرفتن آن در سنین پایین و در کودکان است. بنابراین به عنوان پدر یا مادر مهارت‌هایی را در این مطلب می‌آموزید که کمک می‌کند فرزندتان از همان سنین کودکی با این شکل از تفکر رشد و پرورش یابد.

مشاهده مقاله  تربیت جنسی کودکان که آنها را ایمن می‌کند. بخش سوم

3 راه آموزش تفکر نقادانه به کودکان از سنین پایین توسط والدین

تفکر نقادانه میل درونی ما برای اندیشیدن، احتیاط کردن و برقراری ارتباط بین جنبه‌های مختلف یک موضوع است. این شکل از تفکر کمک می‌کند کاملا محتاطانه و موفق‌تر از همیشه بتوانیم تصمیم‌گیری کنیم. همان طور که قبلا گفته شد لازمه تفکر نقاد شک‌کردن است. البته که شک‌گرایی با بدبینی متفاوت است. فرد بدبین حاضر نیست اطلاعات رو مورد ارزیابی قرارد دهد و فقط مخالفت می‌کند اما تفکر نقادانه کمک می‌کند هر موضوعی را به سادگی باور نکنیم و با سبک سنگین کردن، سریع‌تر به حقیقت هر موضوع برسیم.

مقالات روانشناسی خانواده از جمله خیانت در روابط زناشویی را می توانید اینجا بخوانید

تفکر نقادانه

برای آموزش تفکر نقادانه به کودکان چند اقدام اساسی را در نظر داشته باشید:

شروع آموزش تفکر نقادانه از سنین پایین و در منزل

برخی از والدین تصور می‌کنند که یادگیری تفکر انتقادی بخشی از همان توسعه و تحولات شناختی است که زمان مدرسه رفتن و تحصیل محقق می‌شود. این در حالی است که تفکر نقادانه تنها فرآیند فراشناختی است که کمک می‌کند کودکان استراتژیک‌تر و اصولی‌تر فکر کنند، ایراد الگوهای تفکر خود را شناسایی کنند و محدودیت‌ها و ارزش خود را از دید دیگران بشناسند. بنابراین توصیه می‌کنیم:

  1. کنجکاوی کودکان را پرسیدن سوالات متعدد از آن‌ها تحریک کنید
  2. کودکان را به مطالعه فعال تشویق کنید. شاید کتاب خواندن و سپس دعوت آن‌ها به تحلیل آن کتاب راه مناسبی باشد
  3. کودکان را در موقعیت‌های مختلف فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی اقتصادی و … قرار دهید و سعی کنید به آن‌ها فرصت تجربه کردن دهید

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید.