چگونه درونگرا نباشیم؟ درونگرا بودن
شاید دلیل پیدایش و خواندن این مقاله توسط شما این باشد که شما هم مشکل درونگرا بودن را دارید و با آن دست و پنجه نرم میکنید.
شرط میبندم که لحظاتی در زندگی شما بوده که این نوع تفکرات را در ذهن خود پروراندهاید… حتی خود من هم چنین تفکراتی داشتم.
مواقعی هست که از نظر روحی زمین میخورم و خیلی ساده به خانه بازمیگردم، یا موقعی که از یک جمع شاد و بودن با دوستان خسته شده و به خانه بازمیگردم. مواقعی در کنفرانسها یا فستیوالها که انرژی جسمانیام افزایش پیدا میکند اما علاقهای به بالارفتن و نشان دادنش ندارم و دنبال راه فراری میگردم.
مطمئنم افراد دیگر _ که مبتلا به درونگرایی نیستند _ یک سری اخلاقیات را اعصابخردکنترین اخلاق درونگراها میدانند:
(چرا وقتی با تو تماس میگیرم جواب زنگِ من را نمیدهی؟ چرا اینقدر تنها هستی و دوست داری اوقاتت را تنهایی بگذرانی؟ چرا اینقدر ساکت هستی؟ چرا دوست نداری افراد جدیدی را در زندگی خود مشاهده کنی؟) و غیره.
وقتی مردم سعی میکنند از ظاهر و رفتارهای شما درونتان را حدس بزنند یا راجع به آن غیبگویی کنند، شاید سخت باشد اما نهایتاً به این نتیجه میرسید که از زوایای مختلفی شکسته شدید. این حس به وفور بر من مستولی شده.
درونگرا بودن را تمام کنید
روزانه، ایمیلهای زیادی در این باب از افراد مختلف و مخاطبهایم دریافت میکنم. این بار از دوستی که بهخاطر وبسایتی که در این مورد مدیریت میکنم، ایمیلی حاوی پیام تشکر دریافت کردم که واقعاً حس خوبی به من القا کرد. (فقط یک راه فرار…) و آنها به تمام سخنان شما گوش فرا میدهند. (چطور میتوانم درونگرا بودن را تمام کنم؟ از هر نصیحتی که بتواند کمکم کند استقبال میکنم).
قلب من فشرده میشود. عجب سوالی! شروع به شکلدهیِ جواب خودم میکنم. اما خب هربار جوابهای من به اندازهی پست یک وبلاگ طولانی میشوند پس تصمیم گرفتم که این بار، اینجا به شرح پاسخم و راهنماییهایم مشغول شوم. این مقاله میتواند برای کسان دیگری که مشکل مشابه را دارند نیز بسیار کارساز و مفید باشد.
به نظر من اخلاقیات و صفاتی که بسیاری از مردم به عنوان درونگرایی تلقی میکنند و به نوعی تقصیرها را گردنش میاندازند، ریشه در موهبت و تواناییهای ما دارد. این، درونگرایی نیست که نیاز به درمان دارد، مسئلهای که نیاز به درمان دارد نوع نگرش شما نسبت به درونگرایی است. و این مسئله و زاوی? دید به شدت تحت تاثیر اجتماعی است که در آن زندگی میکنید.
آیا به دنبال راه درمان میگردید؟
خیلی از مردم این مقاله را میخوانند چرا که میخواهند از دست درونگرا بودن خلاص شوند. اگر چنین است، باید به شما اطمینان دهم که چنین خواهد بود. البته لازم نیست که شما درونگرا بودن را رها کنید. در واقع اصلاً چنین عملی امکان پذیر نیست.
اما میتوانید یادبگیرید تا درونگرا بودن تان را بپذیرید و در آغوش بگیرید. میتوانید یاد بگیرید تا از این توانایی و موهبت فوقالعاده استفاده کنید تا زندگی رؤیایی خود را به دست بیاورید. و میتوانید از پسِ محدودیتهایی که باور عامه نسبت به درونگرایی شما خلق کرده است بربیایید. طبیعت شما هیچ سدی بر سر راه موفقیتهای شما نیست.
تفکرات اشتباه بیشماری راجع به درونگرایی وجود دارد. درونگرایی به این معنی نیست که شما اضطراب اجتماعی دارید (خجالتی هستید)، ضد اجتماعی هستید یا از مردم عامه میترسید.
اتفاقاً، این ویژگی فطری که باعث شده به صورت ناخودآگاه عجیب بهنظر بیاییم انرژی ما را شکل و جهت میدهد. ما درونگرا ها انرژی خود را در باطن و تنهاییمان خلق میکنیم و زمانی که دچار انگیزشهای اجتماعی میشویم از آن بهره میبریم. این انگیزشها شامل وضعیتها و اتفاقها و جشنوارههای اجتماعی، رویارویی با خیل عظیم جمعیت و بهطور کلی بودن در مکانهایی میشود که شامل جمعیت زیادی میشوند. این به معنی نیست که درونگراها قادر به انجام چنین کارهایی نیستند.
در واقع حتی ممکن است درونگراها این نوع کارها را بهتر از هر برونگرای دیگری بلد باشند.
اما این به بدین معنی است که ما باید از انگیزهها و میزان انرژیای که فعالیتهای درونی به ما میدهند و فعالیتهای بیرونی از ما میکاهند، آگاه باشیم، و یادبگیریم که چگونه خلق و استفاده از آنها را مدیریت کنیم تا بتوانیم تعادل خالص و ثابتی بینشان ایجاد کنیم.
اگر واقعاً به دنبال راههایی برای توقفِ درونگرایی میگردید، پس موارد زیر میتوانند به شما کمک کنند:
-
اوقات خود را به تنهایی سپری نکنید
درونگراها نیاز دارند تا زمانهایی را به دور از دنیای برونگراها بگذرانند و انرژی و نیروی خود را برای اوقات بعدی بازیابی کنند. در همین نقطه است که ما تجدید انرژی میشویم و ذهن خلاق خود را کشف و کاوش میکنیم.
تنهایی برای ما فرصتی را ایجاد میکند تا با درونمان ارتباط برقرار کنیم (با تنهایی و خلاقیت خود و غیره). از طرف دیگر، برونگراها دقیقاً برعکس این را انجام میدهند، یعنی انرژی خود را از بودن در فضاهای برونگرایانه و انگیزشهای اجتماعی (مردم و اعمال دستهجمعی) دریافت میکنند.
درونگرابودن را تمام کنید: وقتی حس کردید که واقعاً خسته و آشفته هستید به جای اینکه اوقات مدیدی را در تنهایی بگذرانید، خودتان در درون جمعیت و دنیای برونگراها غرق کنید.
-
از تلفن خود بیشتر استفاده کنید
تمام اوقات بازیابی انرژی تاثیر یکسانی ندارند. شما را نمیدانم، اما من به شخصه بارها این را تجربه کردم که حس میکردم در تنهایی خودم انرژیام را تجدید میکنم اما بعد از مدتی، احساسات منفیام تشدید شدند و آشفتهتر شدم.
تلفن همراه من مسئولیت والایی در این زمینه دارد. این را میگویم چون خودم انتخاب کردم تا او را در سکوت مطلق تنها بگذارم. نوعی صدا در زهن ما به ما دستور میدهد تا صدای اعلانات گوشی برای فضای مجازی و تماسها و پیامکهای کوتاه را قطع کنیم و در تنهایی به آرامش برسیم. حتی بهانههای زیادی برای جوابندادن تماس یا پیامهای کوتاه یا پیامهای فضای مجازی میتراشد.
ما در عصری از تکنولوژی زندگی میکنیم که در لحظه از زندگی خویش میتوانیم با بقی? مردم دنیا ارتباط داشته باشیم. پس وقت آن رسیده که…
درونگرابودن را تمام کنید: وقت آن است که صدای هشدار و اعلانات گوشی خود را در بالاترین حالت تنظیم کنید و در تمام اوقات تنهاییتان با بقیه مردم و دوستان آشنایانتان در ارتباط باشید.
-
صدایتان را باز کنید
(چرا اینقدر ساکت هستی؟)
احتمالاً این سوال بارها و بارها از شما پرسیده شده است. این نوع توجه برای تعداد دفعات زیادی به شما معطوف شده است، مخصوصاً وقتی که شما از حرفزدن خسته شدهاید یا نمیخواهید در وضعیت یا گروه جدیدی از مردم که تازه با آنها آشنا شدهاید صحبت کنید و درگیر حرف هایشان شوید. شاید تا به حال به این مسئله اندیشیده باشید که برای کمتر درونگرابودن، لازم است تا اضطراب و خجالت خود را کنار بگذارید، اما چطور؟
از اینکه به تمامی جزئیات توجه کنید دست بکشید. از اینکه تمام چیزهایی که میبینید، میشنوید، بو میکنید و یا مزه میکنید را زیر میکروسکوپ ببرید، دست بکشید.
تحقیقات اخیر نشان داده که بیشتر افراد ریزبین (70درصد از کسانی که درونگراهستند) از صحبت کردن دست میکشند تا تمام وضعیت حال حاضر را بررسی و کاوش کنند. این اخلاق و صفت ممکن است به عنوان خجالت، اضطراب یا ترس تلقی شود اما اسکنهای مغزی ثابت کرده است که این مسئله صحیح نیست. این سکوتِ طبیعی در واقع واکنشی است کاملاً فطری که به فرد اجازه میدهد تا به حداکثر اطلاعات موجود و قابل کشف دست پیدا کند.
درونگرابودن را تمام کنید: خودتان را بدون فکر کردن در وضعیتهای جدید و بین آدمهای جدید قرار دهید. وضعیت یا مردم اطرافتان را بدون حرفزدن یا رفتارهای خاص و معاشرتی ارزیابی نکنید، تنها با جریان باد حرکت کنید و بعداً به کاوشِ وضعیت و اتفاقات بپردازید.
-
بلند فکر کنید
تا به حال کسی از شما پرسیده که: (به چه چیزی فکر میکنی؟). اعصاب آدم را خرد میکند، اینطور نیست؟
درونگراها عادت دارند تا راجع به جهان، در درون و باطن خود فکر کنند و ان را هر آن گونه که دلشان میخواهد تلقی کنند و نظری بدهند، در حالی که درونگراها آن را به زبان میآورند. وقتی یک برونگرا و یک درونگرا به پستِ یکدیگر میخورند، این طرز رفتار برای هر دوی آنها آزاردهنده است.
درونگرابودن را تمام کنید: اگر فکری به ذهنتان آمد، اجازه بدهید تا دهانتان باز شود و آن را بیرون بریزید. (شاید از این کار خجالت بکشید چرا که حرفی که میزنید، همان چیزی نیست که در ذهن شما بوده است. اوایلِ تمرین برای درونگرانبودن به همین منوال میگذرد، پس نگران نباشید، این کار زمان میطلبد).
-
هرطور که هست (حتی اگر با این کار اذیت میشوید) دایرهی اجتماعی خود را گستردهتر کنید
ما درونگراها ترجیح میدهیم با جای داشتن هزاران دوست، تنها چند دوست محدود اما صمیمی داشته باشیم. در واقع نیازی به وصلشدن به شبکهای با روند تصاعدی اجتماع آن نمیبینیم. درونگراها گرایش دارند تا مقدار کوچک اما عمیقی از یک چیز را داشته باشند، تا اینکه بخواهند کل یک اقیانوس را به یک باره قورت بدهند. اگرچه که برونگراها معتقدند که ما همیشه باید به دنبال دوستان بیشتری باشیم، چه در زندگی واقعی و چه در فضای مجازی، اما همین باور شکافی بین ما و برونگراها ایجاد میکند.
درونگرا بودن را تمام کنید: در سطح کم عمق شنا کنید. سعی نکنید مکالم? خود را آنقدر با مردم به سمت اعماق ببرید که حرفها و اعتقاد درونیتان، اطرافیان را برنجاند یا از شما براند. حرفزدن راجع به شایعهها یکی از مواردی است که میتواند مردم را به شنیدن حرفهای شما جذب کند.
آیا هنوز هم میخواهید که درونگرابودن را تمام کنید؟
درونگرا بودنِ شما بخش زیبایی از شخصیت شما و کسی که واقعاً هستید می باشد. این خصیصه، بنیان آهنگ درون شما است. این چیزی است که شما را به سمت امیدها و رؤیاهایتان میکشاند. وقتی دیگر فکر نکنید که این ویژگی شما نیاز به درمان دارد، متوجه میشوید که این صفت، موهبت و توانایی است، نه یک چیز زائد.
چیزی نیست که نیاز به از بین بردن داشته باشد، بلکه نیاز به درک و پرورش دارد.
امیدوارم به درک آن کمک کرده باشم.
حالا زمانهایی را به یاد بیاورید که به آن شک داشتید. زمانهایی که آرزو میکردید کاش میتوانستید بدون آن زندگی کنید. اما حالا که میدانید میتوانید به نحو احسنت از آن در رابطههایتان کمک بگیرید، بودنش را ستایش میکنید.
وقتی مردم از شما انتظار دارند که متفاوت از چیزی باشید که حالا هستید، به یاد بیاورید که شما در این خصیصه تنها نیستید و روزی خواهد رسید که تمام جهان چنین اخلاقی را درک کنند و مشکلی با آن نداشته باشند.
حتی این مسئله هم ارزش گفتن دارد که خیلی از برونگراها دوست داشتند و آرزو میکردند که ای کاش میتوانستند اندکی درونگرا باشند. چند روز پیش شخصی را دیدم که بهخاطر تفکراتِ بلندش و به زبان آوردنشان ابراز پشیمانی میکرد و آرزو میکرد که کاش میتوانست قبل از زدن یک سری حرفها، راجع بهشان خوب فکر کند.
خیلی از افرادی که موی فر و مجعد دارند آرزو میکردند که کاش موهایشان صاف و لخت بود، و همچنین بسیاری از افرادی که موی لخت دارند، آرزوی بالعکسی داشتند. آرزوی متفاوتبودن از چیزی که در حال حاضر هستیم، از فطریت انسانی ما نشأت میگیرد.