لپتاپها و گوشیهای هوشمند توانایی یادگیری شما در کلاس را مختل میک
فرض کنید دوستتان به شما رازی راجب بیماری خاصاش، یا عشقی پنهانی میگوید. چگونه تصمیم میگیرید که این راز را با کسی درمیان بگذارید یا نه؟
چندوقت پیش، خواهرم ربکا با من تماس گرفت و درخواستی عجیب را مطرح کرد: از من خواست تا بلیطی رزرو کنم و بدون اینکه کسی بفهمد به نزدش بروم.
ربکا توضیح داد که باید از سینهاش بافتبرداری کنند و از شنیدن نتیجه میترسد، پس من را دعوت کرد تا حامی احساسی او باشم. اما نمیخواست باقی افراد خانواده را نگران کند.
در سریعترین زمان ممکن به هواپیما رسیدم، اما همچنان با یک مسئل? حل نشده دستوپنجه نرم میکردم. بسیاری از اعضای خانواد? ما پزشک هستند. پدرم جراح ارتوپد است، خواهرم دکتر زنان، و حتی خود ربکا دکتر بیماریهای داخلی است. میدانستم که قطعاً توصیههای خود را به ربکا میکنند _ و میخواستند بدانند که ربکا به بیماری خاصی مبتلا شده یا نه. اما خواهرم از من خواست به کسی چیزی نگویم. من هم دقیقاً همین کار را کردم.
اما وقتی چنین مسئلهای پیش میآید و دلایل خوبی برای اطلاعرسانی به بقیه وجود دارد، چگونه بین گفتن و نگفتن تصمیم درست را میگیرید؟
تصور کنید دوستتان عاشق کسی شده و شما آن فرد را به خوبی میشناسید. یا یکی از اعضای خانواده به نوشیدن الکل یا استعمال دخانیات اعتیاد پیدا کرده و به کمک نیاز دارد. یا زندگی کسی که دوستاش دارید به کلی بههم ریخته. شاید بخواهید برای کمک به فرد رازش را فاش کنید. یا وقتی میدانید که فلان قضیه به کسی آسیب میرساند، یا آن شخص حق دانستن این موضوع را دارد، رازداری تبدیل به سختترین کار دنیا میشود.
اخیراً دانشگاه کلمبیا و دانشگاه ملبورن در استرالیا، سه تحقیق با موضوع رازداری را به اتمام رساندهاند. نتیج? این تحقیقات نشان میدهد که وقتی رازِ یک دوست یا کسی که عاشقاش هستیم را میفهمیم، ناخودآگاه احساس نزدیکی و صمیمیت بیشتری بههم میکنیم، اما این اطلاعات ممکن است تبدیل به یک بار اضافی شود. اما در ادام? نتایج، مسجل شده که به محض فهمیدن، این راز بیشتر و بیشتر ذهن فردِ رازدار را اشغال میکند. تفاهم بیشتر، سبب اعتماد بیشتر و به اشتراکگذاشتن رازهای بیشتر میشود. بههمینسبب افراد قابل اعتمادی که دیگران به وفور رازهایشان را با او به اشتراک میگذارند _ نه اینکه نگران فاششدناش باشند _ درصد رضایت و شادی کمتری را در زندگی خود تجربه میکنند. میشل الپین، سرگروه محققین در این باره میگوید: (همین که فرد دائماً فکرش مشغول راز های اینوآن است، سبب آسیبپذیری و مریضی روحیِ وی میشود).
در مقالهای که توسط دکتر اسلپین در سال 2015 به چاپ رسید، درباره رازداری نوشت: (افرادی که به رازهای دیگران فکر میکنند اغلب همه چیز را سختتر از چیزی که هست برآورد میکنند. تپهها را مثل کوههای غیرقابل صعود، و فاصلههای کوتاه را دورتر از چیزی که هست میبینند. افراد عادی هم به چنین رفتارهایی مبتلا میشوند، اما این مقدار در افراد رازدار بیشتر است).
وقتی راز کسی را میفهمیم، درقبال حفاظت از آن اطلاعات مسئولیت داریم. همانطور که دکتر ساندرا جی پترونیو میگوید: (اساساً تبدیل به صاحب دوم آن راز میشویم).
دکتر ساندرا در رابطه با تئوریِ مدیریت حریم شخصی در معاشرت _ که زحمت فراوانی برای بسط آن کشید _ اذعان دارد که هر فرد برای مدیریت حریم شخصی و وضع قوانین برای خودش دارای اختیار عمل است. اما هرکدام از ما حریم شخصی را به طرز متفاوتی تعریف میکنیم. حدود حریم شخصی ما ممکن است برای افراد متفاوت، متغیر باشد، و همچنین این حدود نیز ممکن است در طی زمان تغییر کنند. بنابراین چیزی که به صمیمیترین دوست خود میگوئیم، اصلاً قرار نیست به دست خواهر یا برادرمان برسد. یا احتمالاً حرفی که در نوجوانی نتوانیم به والدین خود بگوئیم، زمانِ بزرگسالی درمیان میگذاریم.
روانشناسی خانواده را کلیک کنید