آیا واقعا لیاقت سخنرانی در جمع را دارید؟ این مطلب را بخوانید (1)
چرا خیلی از افراد از سخنرانی گریزاناند؟ چرا بسیاری از سخنرانانی که فن بیانشان چنگی به دل نمیزند خودشان هرگز به اشکالات خود پی نمیبرند؟ اصلا میشود با مهارتی به نام مهارت سخنرانی متولد شد و عاری از هر گونه خطا سخنرانی کرد؟ سخنرانی در جمع یک توانایی ذاتی است یا یک لیاقت اکتسابی؟
بر اساس یافتههای دانشمندان در طول دهه 1960 تا 1970، هر نوع یادگیری مراحلی دارد که به واسطه همین فرآیند به مهارت تبدیل میشود. سخنرانی و صحبت کردن هم همچون هر مهارت دیگری در زندگی است که تسلط بر آن منوط بر پشت سر گذاشتن این مراحل است.
آموزش امروز دانشگاه زندگی مروری است بر تئوری یادگیری، مراحل آن و ارتباط یادگیری مهارت سخنرانی با این تئوری. همراه ما باشید.
آیا واقعا لیاقت سخنرانی در جمع را دارید؟ این مطلب را بخوانید
یک کودک 6 ساله برای یادگیری مهارت خواندن و نوشتن، یک فرد بالغ برای کسب تسلط بر مهارت رانندگی و یک دانشجو برای مهارتآموزی در رشته تحصیلیاش به 4 مرحله یادگیری زیر نیاز دارد:
عدم صلاحیت یا بیکفایتی ناخودآگاه در فرد
در این مرحله سه حالت وجود دارد. این که فرد شایستگی انجام یک کار را ندارد، فرد از شایستگیهای بیخبر است و یا فکر میکند انجام آن کار فراتر از حد معمول توانمندیهایش است و در نهایت این که دانش کافی برای تشخیص توانمندیهایش را ندارد و بنابراین نمیتواند تفاوت بین نقاط قوت و ضعف را تشخیص دهد.
عدم صلاحیت یا بیکفایتی آگاهانه در فرد
در این مرحله همچنان فرد در مرحله بیکفایتی نسبت به موضوع مورد نظر قرار دارد؛ اما اکنون دیگر به اندازه کافی نسبت به این حقیقت علم دارد. به زبان دیگر به اندازه کافی میداند چه تفاوتی بین فردی که در این حوزه مهارت دارد با فردی که فاقد مهارت است وجود دارد.
احساس کفایت آگاهانه در فرد
فرد در این مرحله هم توانایی و هم دانش کافی را برای انجام کار دارد. مثلا در بحث سخنرانی در جمع فرد میتواند ادعا کند که توانایی نطق در حضور دیگران را دارد اما در کنار این ادعا قطعا به تلاش و تمرین نیاز خواهد داشت.
صلاحیت ناخودآگاه در فرد
فرد در این مرحله آن قدر تمرین و تکرار داشته است که میتواند به بهترین شکل ممکن ظاهر شود.
نمونههای تئوری یادگیری در زندگی واقعی
برای مرحله اول شاید پیدا کردن مثال کامل مشکل باشد. اما مراحل بعدی معمولا در زندگی به وفور اتفاق میافتد.
فرض کنید به ورزش تنیس علاقه دارد. اگرچه مهارتی در این رشته ندارید اما آن قدر مطالعه و تجربه در مشاهده مسابقات داشتهاید که میتوانید سطوح مبتدی، میانرده و قهرمانی و حرفهای را از هم تشخیص دهید. این مورد مثال خوبی برای مرحله دوم تئوری یادگیری است.
در مرحله بعد این بار خودتان را در مقام یک دونده تصور کنید. فرض کنید قرار است در یک مسابقه دو ماراتن شرکت کنید و اگرچه سرعت خیلی بالایی ندارید اما دونده خوبی برای این مسابقه خواهید بود. بنابراین تلاش میکنید با مطالعه وب سایتها، کتب و بررسی ژورنالها اطلاعات خود را برای مسابقات دو سرعت بالا ببرید. در این مرحله شما در حال چالش مرحله سوم یادگیری هستید.
تئوری یادگیری در کسب مهارت سخنرانی در جمع
مهارت سخنرانی عمومی در قرن بیست و یکم نظیر سایر مهارتهایی که تا کنون کسب کردهاید به تمرین و تکرار نیاز دارد. معمولا کسانی که برای اولین بار این کار را شروع میکنند و به زبان سادهتر تازه وارد میباشند در مرحله اول تئوری یادگیری قرار میگیرند؛ مثلا:
- سخنران فردی تازهکار است که مهارتی در کنترل بحث ندارد. در عین حال خودش از این ضعف بزرگ غافل است
- فرد سخنران قادر نیست سخنرانان حرفهای از مبتدی را تشخیص دهد و از این رو در یادگیری نکات کلیدی آموزش سخنرانی بازمیماند
جالب است بدانید بسیاری از سخنرانان در مرحله اول باقی میمانند و این سوال را تا آخرین لحظه حرفهای خود به همراه خواهند داشت که چرا مخاطبان دائمی ندارند، مخاطبان ناراضی هستند و به نسبت رقبا موفق نبودهاند.
برای عبور از مرحله اول به دوم چند گام اساسی وجود دارد. معمولا اولین تلنگرها برای این که به دانش و علم کافی برای تشخیص برسیم از سوی منتقدین دریافت میشود. منتقدینی که با جملات مختلف گوش و چشم سخنران را نسبت به سخنرانی در جمع باز میکنند. مثلا ” برای حرفهای شدن در این کار باید علم خود را بالا ببرید”.
برخی از افراد برای ماندن در این مرحله مقاومت بالایی از خود نشان میدهند. به همین دلیل هرگز موفق نمیشوند لیاقت یا عدم لیاقت و صلاحیت خود را در این امر تشخیص دهند. نادیده گرفتن بازخوردها سادهترین واکنش فردی است که تصور میکند سخنرانی او مثل چرچیل نیست، اما وقتش که برسد میتواند به خوبی حرف بزند!
به علاوه به دلیل آن که سخنرانی مهارتی یگانه نیست و کمپلکسی از تمام مهارتهای اکتسابی میباشد طبیعی است اگر عبور از مرحله اول به دوم زمانبر باشد.
بد نیست بدانید…
فردی که از مرحله اول یادگیری برای سخنرانی در جمع عبور کند و به مرحله دوم برسد تقریبا نسبت به ضعفهایش آگاه شده است. چنین فردی اگرچه مهارت کافی برای ابراز ایدهها و توانمندیهایش ندارد اما میتواند سخنران خوب و بد را از هم تشخیص دهد. این فرد چون نسبت به ضعف خود آگاه است از پذیرشهای موقعیت سخنرانی سرباز میزند و بنابراین باید وارد مرحله سوم شود تا معایب خود را برطرف کند.
آموزش سخنرانی را کلیک کنید